میم مثل مادر
میم مثل مادر.مثل محیا.روزهای اول تولدت زردی داشتی.باعث شده از رنگ زرد بدم بیاد!مامان تازه کارت وقتی خواب بودی بیدارت می کرد که ی وقت تو خواب قندت نیفته!وقتی هم بیدار می شدی هر چی لالایی بلد بود میخوند که بخوابی.ی جماعت از پزشک و انترن و استاد فلسفه و روحانی وجمعی از مادران با تجربه شبانه روز بهش مشاوره می دادن!محیای من!٤شنبه دو ماهت تموم میشه.مامانت بهتر شده!فقط نگران تب و واکسن و...از این چیزاست.دیشب شنیدم مامان جون یعنی مامان مامان داشت یواشکی به خاله ربابت می گفت:تو رو خدا ٤شنبه خودت برسون اینجا.من تنهایی از پس فاطمه (همون مامانت)بر نمیام.خدایا!تو خودت همه نی نی ها و مادراشون ومادرمادراشون و خاله هاشون و بابا هاشون و...رو اآرامش بده!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی