شوکولات بخوری الهی!

محیا جونم!دیروز شنبه ١٠دی بود.خوابوندمت و رفتم موسسه.زنگ زدم خاله رباب.گفت هیچ وقت بهتر از این نبودی.باورم نمی شد.اخه خاله همیشه سعی می کنه بهت دلداری بده.از پایین پله ها مثل همیشه شروع کردم:تو که چشمات خیلی قشنگه...(میدونم به مامان نمیاد آهنگ های عجیب بخونه!!ولی این یکی استثناست!)اومدم دیدم خاله راست می گفته....الان که مینویسم خوابیدی.آرام و راحت.دعا می کنم تو و همه نی نی ها همیشه سلامت باشین.از حدود دو ماه پیش تا امروز هیچی یادم نیست مگر گریه های تو وبی خوابی و گرسنگی و گریه خودم.و البته اسرین و هیدروکرتیزن و وازلین و انواع لوسیون ها.....٥شنبه گذشته با معرفی اقای دکتر رفتیم پیش دکتر احسانی که متخصص پوست بود.تا شما رو دید گفت که آتوپیک سرشتی یعنی خشکی پوست مشهوده.دکتر باسواد و با اخلاق به مامان روحیه داد و به انواع نرم کننده ها شربت کتوتیفن رو هم اضافه کرد.گفت که مامان اشتباه می کنه که لبنیات و نان و...نمی خوره وعلم امروز به تجربه خود فرد واگذار کرده که چی باید خوردو چی نباید.دوست دارم بدونی که گرسنه موندن نه فقط برای مامان بلکه هر مادر دیگه ای به بهای سلامتی بچه شون تحمل پذیره.دیروز صبح بعد از کلی تفکر تصمیم گرفتم لبنیات رو وارد چرخه غذایی کنم. گفتم از خدا بپرسم.قران رو باز کردم.(کلوا وارعوا انعامکم...)توکل بر خدا بعد از دو ماه پنیر خوردم!٤شنبه گذشته هم برای نان از خدا پرسیدم تا دعوتم کنه به خوردن (کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا...)خدا رو شکر که موقع مستاصل شدن بنده هاش بهشون امید میده.محیا جون!روزهای گذشته به مامان و بابا سخت گذشت.مامان از خدا شرمنده است که بنده شکیبایی نیست.واز خدا سپاسگذاره که به بزرگواری و کرامتی که فقط از آن اوست سلامتی و امید و نشاط رو بعد از سختی ها به بنده هاش ارزانی می کنه.گل خوشگلم!الهی مثل زن های با ایمانی که خدا ازشون نام برده و ایمانشون رو پذیرفته پاک و با ایمان و  عاقبت به خیر باشی.یک دعای خوردنی هم دارم!این رو در حق تو و ریحانه و کیمیا و همه بچه هایی میگم که دل کوچولوشون بعضی خوراکی ها رو هنوز نمی تونه قبول کنه:  شوکولات بخورین الهی !حتی شیر کاکائو بخورین الهی!!!