محیامحیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

محیا یعنی زندگی!

فقط به خاطر تو!

1390/9/18 2:12
نویسنده : فاطمه و حسین
679 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم!مامانی هنوز درگیر آلرزی توست.دکتر نجفی لبنیات و گوشت گاو رو محکوم کرده.طب کودکان نلسون یک فهرست بلندبالا از آلرزن ها داره.مامانی به گندم مشکوکه.تازه انار هم تحت پیگرده.مامانی که عاشق شکلات و شیرینی و....ایناست حدود یک ماه است که فکر خوردن رو نمیکنه!زیبای خفته من!الان تو خوابی و می خوام یک کمی درس بخونم.برای اینکه دستت رو به صورتت نکشی گذاشتمت توی اون سرهمی ضخیم صورتی و مثل کیسه خواب دکمه ها رو جوری بستم که نتونی دستت رو بالا بیاری.هرچند دلم نمی خواد اذیت بشی ولی این به خاطر خودته.فقط به خاطر تو....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

پریسا
18 آذر 90 16:38
سلام خوب هستین؟میشه یه خواهشی ازتون بکنم؟؟ میشه عکس روتختی محیا جون رو بزارین تو سایت یا برام میل کنین؟؟ ممنون میشم ازتون.
سمانه مامان کیمیا
25 آذر 90 17:01
این صفحه رو بخون فاطمه جون بهت کمک میکنه ...... ایشالا زودی خوب بشی عروسک
سمانه مامان کیمیا
26 آذر 90 12:52
ای وای نیومده بوده یا پاکش کردی؟ http://ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=57440&PageNumber=100
سمانه مامان کیمیا
28 آذر 90 13:36
داستان آلرژی زري *کاربر تایید شده* پست ها: 191 | عضویت: 17/1/1388 1390/9/28 1:06 ب.ظ خيلي وقته ميخواستم در مورد آلرژي دخترم كامل بنويسم..چيزي كه رنجم ميده تكرار سختيهاشه..بنابراين كسي مجبور نيست بخوندش! دختر من از نوزادي دلدردهاي وحشتناكي داشت..نفخ شديد همراه رفلاكس..دكترهاي زيادي ويزيتش كردن..ولي كسي از آلرژي صحبتي نكرد..تا دوماهگي با بيخوابيهاش سر كردم..تا بالاخره دكترا رضايت دادن براش رانيتدين بنويسن..خوردن اين شربت بهترش كرد.ولي گريه ها وبيخوابيهاش ادامه داشت..گاهي تا ۱۶ ساعت يكسره گريه ميكرد و اشك ميريخت..اولين نشونه هاي اگزما تو سه ماهگي پيداشد.بغل گوشش بعد كم كم به سر شونه وبازوها رسيد..دست آخر رو كل پاش رو پوشوند..خيلي وحشتناك بود ميديدم نا آرومه ولي نميفهميدم از چيه..بعضي وقتا بعد خوردن نهار و شامم اين حالت التهاب پوستش بيشتر ميشد..همراهش گريه ميكردم ولي نميدونستم چكار كنم..دكتر كه ميبردم انواع كرمهاي كورتوني رو نسخه مي پيچيدن..ولي باز كسي از آلرژي صحبتي نكرد..يكي صابون اژه ميداد يكي نوع شامپوشو عوض ميكرد..يه دكتر متخصص پوست بهمون معرفي كردن كه كارش حرف نداره و..وقتي برديمش يك كلام گفت اين بچه تا ۵ سالگي همينه..فقط دهات نبرينش و از گرد وخاك دور نگهش دارين..نميدونم قيافه ما رو چطور ديده بود كه ... تو اين مدت به توصيه يه دكتر آشنا فقط شبها رو بهش شير خشك ببلاك ميدادم كه گاهي حالشو بدتر ميكرد..ولي بازم نميفهميدم چرا..تا ۴ ماهگي بيشتر شير خشك ندادم ...به توصيه دوستان مجازيم لبنيات رو قطع كردم..كمي بهتر شد ولي همچنان اگزما و دل درد و نفخ و شكم روون خودنمايي ميكرد..باز سر خود به خوردن لبنيات ادامه دادم! بعد واكسن ۶ ماهگي اوضاعش بدتر شد..هميشه كه شكمش شل بود..بعد واكسن تا يك ماه ونيم اسهال بود..روزي ۸ بار پوشك عوض ميكردم..ميبردم دكتر ازم ميپرسيد خون چي دفع كرده؟وقتي ميگفتم نه بفكرش هم نميرسيد كه يه آزمايش خون مخفي مدفوع براش بنويسه!... تابستون اونسال به توصيه مادربزرگا حنا و عرق شاتره رو تو حموم به بدنش كشيديم بلكه اين پوست خشك كمي بهتر بشه..دريغ كه بدتر شد..اونقدر ملتهب شده بود ...حتي سفيدي چشماش هم قرمز شد..تو اين مدت من شيشه شيشه عرق كاسني و شاتره ميخوردم..نگو اونم بدترش ميكنه!!!!!!!! روزگار همينطور ميگذشت تا بچه ام ۸ ماهه شد..اين تاريخ با تولد ۷ سالگي پسرم يكي بود براش كيك شكلاتي گرفته بوديم..فرداي اونروز صورت دخترم كهير زده بود..من كيك نخورده بودم بلكه يه بمب آلرژي(شير تخم مرغ موز شكلات...) خورده بودم..قضيه اي كه بعدها متوجه شدم! از دكتر كه نتيجه نگرفتم باز پناه آوردم به دوستان تو كلوپ آلرژي....به توصيه اونها رژيم مطمئن گرفتم..فقط برنج و نون و سيب زميني و مرغ و گوشت گوسفند و هويج ميخوردم...گاهي كاهو وخيار وسيب زرد كه نفخ ميكرد و پشيمون ميشدم..دوماه طول كشيد تا صورت دخترم از شر اون كهيرهاي وحشتناك و چركي راحت شد..پوستش هم دونه نداشت ولي هنوز خشك بود...كم كم شروع به تست مواد ديگه كردم..با خوردن خرما باز هم دونه زد..تقريبا تمام سبزيجات معطر رو واكنش داشت..به مركبات سختتر ..به تخم مرغ وحشتناك..و به لبنيات كه همچون غول قدرت نمايي ميكرد و ميكنه!!!!!!! تازه تو ۱۰ ماهگي يه دكتر متخصص آلرژي بردمش كه براش شربت آنتي هيستامين(زاديتن) نوشت..تاكيد كرد خارجيشو بگير.. كتوتيفن ايرانيشه....گردش داروخانه اي ما برا پيدا كردن زاديتن بدون اسانس شروع شد كه فقط يبار يافتيم.بعدش با طعم موز وتوت فرنگي بود..شربته بسيار گرون بود دفعه ي اخر ۱۷ هزار و۵۰۰ بود! به توصيه بزرگترها دخترمو بردم پيش يه دكتر طبي..هم كلي دم كردني و عرق خريديم ..هم حجامتش كرديم..طفلكم چقدر جيغ زد...ولي زهي خيال باطل خوب شدني در كار نبود..تمام عرقيجات گياهي بودن وكار من دوباره در اومد! وقتي ۱۵ ماهه شد يه دكتر متخصص آلرژي ديگه بردمش..به توصيه ايشون تست پوستي شد..تاكيد بر اين بود كه حدود يك هفته قبل از تست هيچ نوع آنتي هيستاميني ندم حتي سرماخوردگي..من نادوني كردم و رانيتيدين رو دادم...تست انجام شد ولي همه منفي بود..دكتر گفت اينو قبول ندارم..تازه بعدا متوجه شد كه برا رانيتيدين بوده..خسته ودلگير به خونه برگشتيم..طفلكم بيخودي اذيت شده بود..برا همين به همه توصيه ميكنم قبل تست اين نكته مهم رو رعايت كنن!!!! دكترش گفت هر روز حمامش بدم وفقط هفته اي يبار شامپو فيروز بزنم براش وبعد حموم حتما با اوسرين چربش كنم..اين كرم خيلي عالي بود..از اون تاريخ به جز موارد حاد ديكه از كورتون استفاده نكردم.. خوبي ديگه اي كه داشت من كم كم رژيم ۸ماهم رو شكستم..از گوجه پخته شروع كردم..اوئل واكنش داشت..ولي كم كم بهتر شد..غذاهام مزه و رنگ گرفته بود...بگذريممممم.. دكتر گفت لبنيات گوسفندي رو تست كنم.اوئل اصلا لبنيات خالص گير نميومد..همه جا تقريبا با شير گاو يا بز قاطي ميكنن..اينو البته بعد از خوردن ماست و اثر وحشتنك اونو رو دخترم فهميدم..شب عيد بود وفكر ميكرديم ماستش گوسفنديه..خوردم و اون شب تا ۱ نصفه شب جيغ زد از دل درد ..بعد كه پاهاش دونه زد..ديگه درد نداشت..بلكه خارش داشت..مجبور شدم شربتشو دوبرابر بدم..هيچ وقت يادم نميره! واكسن ۱۸ ماهگي هم ماجرا داشتيم..نگو واكسن ماده اي بنام كازئين داره كه اين ماده باعث حساسيت ميشه..تا يك ماه دختر طفلكم اسهال بود!!!!چيزي كه هيچ دكتري باورش نكرد! گفتن ويروسيه..ازمايش چيزي نشون نداد..بدون خوردن انتي بيوتيك هم خوب شد..فقط يكماه طول كشيد..... خرداد امسال يعني تو ۱۹ ماهگي دخترم دوباره تست پوستي شد..از ۱۷ مورد تست فقط به بادوم وشكلات واكنش داشت...چشمهام ۴ تا شد..يعني ميشه؟دكتر گفت خودم ماست وپنير بخورم...بعد خوردن پنير سفيد باز اگزما و اسهالش شروع شد..دوباره قطع كردم..اين دكتر شربت ستيريزن رو توصيه كرد كه به خارش بيشتر جواب ميده وبهتر از زاديتنه..تازه ايراني هست وارزونتر..خيلي ارزونتر !!!!!! تا دوسالگي بغير از ماهي و شير و پنير سفيد و مركبات و گردو وبادوم و بادمجون به اضافه ي غذاها ي اماده و ادويه و فلفل..همه چي ميخوردم.. الان دختر ۲۵ ماه ي من خيلي بهتر از قبله..به تخم مرغ تو كيك وكتلت حساس نيست..ولي داخل نيمرو كمي واكنش داره..دكترش ميگه بهش بدم..اگرچه دوست نداره و نميخوره.. لبنيات خيلي مهمه كه تازه از ماست كم شروع كرديم و دست وپاش باز دونه زده..دكترش ميگه ادامه بدم..ميدونم خوب ميشه..آلرژي مريضي سختي نيست بشرطي كه زود تشخيص داده بشه وزود بريم تو كار رژيم..اشتباهي كه من كردم اين بود كه دخترمو به شير خشك مخصوص عادت ندادم..يعني بعد ۴ ماهگي ديگه شيشه نگرفت..والا الان ميتونست نئوكيت يا ايزوميل بخوره و بي شير نمونه! ميدونم خيلي طولاني شد..ببخشيد!
سمانه مامان کیمیا
28 آذر 90 18:23
اینا رو واست مینویسم که امیدوار بشی به محیا عزیزم: خوب منم تعريف بكنم داستان آلرژي رو دختر من وقتي به دنيا اومد آروم بود برخلاف حسنا اصلا گريه نميكرد. من اون موقع ها خيلي به تغذيه اهميت ميدادم ميدونستم شير گاو باعث دلدرد ميشه اما نميدونستم كه حساسيت مياره. اصلا از حساسيت چيزي نميدونستم. ميدونستم تخم مرغ باعث رفلاكس ميشه اما حساسيت نه! من تخم مرغ و شير گاو رو تا يك ماه و نيمگي اصلا نخوردم. خيلي چيزا نميخوردم. پياز نميخوردم سير نميخوردم كه شيرم بدبو نشه. حبوبات نميخوردم. حتي هندوونه و هلو كه يه ذره نفاخن هم نميخوردم كه بچه نفخ نكنه. همه ميگفتن از بس رعايت ميكني بچه ات انقدر راحته. بعد از يك ماه و نيمگي من ديگه گفتم خطر برطرف شده. شير خوردم دخترم نفخ داشت نه خيلي زياد اما داشت. موقع دفع خيلي به خودش ميپيچيد. خيلي ها ميگفتن غير طبيعيه اما به دكترا كه ميگفتم ميگفتن طبيعيه. چون اون زمان خيلي سرم شلوغ بود و مهمون پشت مهمون وقت نكردم كه ببرمش دكتر به خاطر نفخش. خودم شير رو قطع كردم دو سه روز ديدم فايده نداره گفتم از شير نيست. نميدونستم بايد دو هفته نخورم. دقيقا يك روز بعد از سه ماهگي دخترم بود يك شنبه بود. اولش يه چند قطره خون ديدم توي مدفوعش. با اينكه هميشه روزي يك بار دفع ميكرد اون روز ساعت 12 هم دفع كرد. منم پوشكشو برداشتم و بردم پيش دكتر اطفال. اونم گفت حساسيت داره و اگه نخوري شير گاو و ساير موارد خوب ميشه تا نه ماهگي. اسم دكترا رو هم مينويسم كه بدونيد كدوماشون ذره اي به درد نميخورن. اين دكتر افسون نورالهي مقدم اون روز بايد ميرفتيم شهرستان. من اون شب دوغ خوردم اما فكر ميكردم دوغ گوسفنديه چون ما اصلا تو خونمون دوغ گاوي نميخورديم. اما گاوي بود ولي خونريزي رو تشديد نكرد. الان چيزايي كه خوردم و يادم نمياد پنير ليقوان خوردم و يه كمي حلوا شكري. يه دفعه خونريزي اش زياد شد. اون روز مامانم ميگفت ببريمش گوشش رو سوراخ كنيم. تا رفتيم توي مطب گفتم آقاي دكتر درخشان بچه ام خون هم توي مدفوعش هست اونم پوشكو كه باز كرد هممون وحشت كرديم. همش خون بود و حالت كف داشت. گفت ببر اين بچه رو بستري كن اين بچه روده هاش پيچيده به هم. بعد ما رو اورژانسي فرستاد پيش يه دكتر ديگه به اسم دكتر حسين زاده. اونم گفت نگران نباشيد اين بچه حساسيت داره. حساسيتش شديده. اون خيلي راهنمايي ام كرد گفت حلواشكري نخور و كلي چيزاي ديگه رو بهم گفت. من رفتم توي رژيم سفت و سخت شامل برنج سيب زميني مرغ و نون. اما جواب نداد خونريزي بدتر و بدتر ميشد. ديگه از شهرستان اومديم تهران. جمعه بود رفتيم اورژانس مركز طبي. اونجا دو تا انترن بودن كه گفتن حساسيت داره. كلا كاري برامون نكردن. يه آزمايش مدفوع داديم كه توش RBC و WBC عر دو many بود. زنگ زد به بخش گوارش گفتن اين عفونيه اسهال خوني كرده به ما ربطي نداره. زنگ زدن به بخش عفوني گفتن اين حساسيت داره به ما ربطي نداره. ما هم برگشتيم خونه. شنبه برديمش پيش دكتر احمد خداداد. با كلي التماس قبول كردن. وقتي رفتيم تو يه دستيار داشت به اسم دكتر سجادي گفت حساسيت داره گفتم خوب چرا بهتر نميشه من رژيم گرفتم. هي ميگفت كنجد خوردي؟ گفتم نه و .... بعد معاينه اش كرد. گفتم آقاي دكتر خيلي خونريزي ميكنه خودش كه اصلا نگاه نكرد گفت حواست باشه ملافه رو كثيف نكني. بعد به دستيارش گفت چقدر خونه؟ گفت خيلي تقريبا نيمي از پوشكش خونه. گفت اشكال نداره. دختر جون تو چرا اصلا شير گاو ميخوري؟؟؟ ضرر داره! يه ويتامين AD برامون نوشت و اومديم بيرون. و اما اون شب....اون شب خونريزي اش خيلي بدترشد هر دو ساعت يك بار. بدجور سوخته بود بازش گذاشتيم و ميديديم چقدر خون مياد. تا صبح نخوابيديم. ماه رمضون بود موقع سحر دخترم استفراغ كرد توش خون بود. ما از دفع كردنش فيلم گرفتيم تا اين دكترا بفهمن كه وقتي ميگم زياد خون مياد يعني زياد خون مياد! صبح زود رفتيم مركز طبي بازم رفتيم اورژانس فيلم رو نشون يه انترن داديم خيلي ترسيده بود. گفتم همين الان يه فكري به حال بچه من بكنيد من ديگه نميرم خونه تا كاري نكنيد. بعد اون انترنه رفت بالا پيش استاداشون و اومد پايين گفت بستري اش كنيد. بستري كردن كلا كار درستي نيست اما ما مجبور بوديم نميتونستيم تو خونه بشينيم همينطوري خون رفتن رو نگاه كنيم. بعد ازش آزمايش گرفتن. گفتن با اين خوني كه ازش ميره احتمالا بهش خون بزنيم. اما هموگلوبينش اونقدرا پايين نبود. شب قرار شد بمونيم اما من نميخواستم كلي گريه كردم اما شوهرم نذاشت گفت بمون تو خونه بيشتر اعصابت خورد ميشه. اون وقتا شب قدر بود .... انواع آزمايش هاي مختلف ازش گرفتن. آزمايش انعقاد خون. آزمايش آنزيم هاي كبد. يه روز صبح دوباره استفراغ كرد توش يه كمي خون بود. دكتر فرزانه معتمد كه اومد گفت ميخوايم براي شنبه ببريمش اسكن مكل كه يه اسكن هسته اي هستش. مواد راديو اكتيو ميزنن تو خونشون بعد عكس ميگيرن ببينن از كجا خونريزي ميشه. يه هم اتاقي داشتم مامان اميرحسين گفت اين كارو نكن. منم تصميم گرفتم نرم. بعد به دكتر گفتم تو استفراغش خون بود يه دفعه خودش و دستيارش كه همون خانم سجادي باشه هي ميگفتن چطور بود لخته بود رگه بود چي بود؟ منم گفتم حالت رگه داشت. بعد گفتن اگه خونريزي از معده اش باشه كلا درمان تغيير ميكنه. اينو بگم كه غذاي من در اين چند روز برنج و مرغ و نون بود. بعد كه دكتر گفت ممكنه از نون باشه نون هم نخوردم. بعد گفت معده اش رو شست و شو كنيد. منم گفتم اگه ميخوايد چيزي فرو كنيد تو حلقش خوب آندوسكوپي اش كنيد. دكتر هم يه كمي عصباني شد از حرفم اما گفت باشه چرا روزه شك دار بگيريم امروز هم نوبت آندوسكوپي خودمه. ساعت 9 بيارش براي آندوسكوپي ساعت 9 بردمش و اومدم بيرون بعد صدام زدن و گفتن يه پوشك بيار من خيلي تعجب كردم پوشك براي چي ميخوان. بعد كه رفتم بچه رو گرفتم رفتم پيش دكتر. دكتر گفت اينو نگاه كن اين معده دخترته. ببين چقدر ملتهبه زخم شده. اين روده هاشه جاي سالم نداره من تا حالا همچين روده ملتهبي نديدم جاي سالم نداره. گفت برو بخش پرستاري تا بيام. رفتم اونجا گفت خانم بچه شما احتمالا حساسيت به شير مادر داره. هيچ ماده ديگه اي نميتونه اينطوري روده و معده بچه رو نابود كنه. برام باور كردنش سخت بود. يه نسخه داد به شوهرم كه نئوكيت بگيره. گفت از اين لحظه به بعد ديگه حتي يك قطره هم بهش شير نده. اما من رژيم رو ادامه دادم. تا شنبه خيلي حالش بهتر شد ديگه بهش نئوكيت ميدادم. روز يك شنبه خيلي خونريزي اش كم شده بود. گفتم دكتر من هنوز رژيم دارم ميتونم شيرش بدم. گفت حتي يك لحظه هم بهش فكر نكن. بچه ات اصلا جاي ريسك نداره. اينطوري بود كه من از شير گرفتمش. تا دو هفته بعد حالش خوب بود اما تو اين مدت اگه چيز ديگه اي غير از نئوكيت ميخورد بازم خون مي اومد مثلا يه بار قند بهش دادم. اما الان با قند و شكر شكر خدا مشكلي نداره. دكتر ميگفت بچه اي كه به بيش از سه ماده غذايي آلرژي داشته باشه بايد شير ضدآلرژي بخوره. بهم زاديتن داد هر شب شبي يك سيسي بهش بدم. با ويتامين AD و قطره آهن هم فروسانول روزي كه از بيمارستان مرخص شديم دقيقا يك شنبه بود در دو هفته عجيب و سخت دخترم آلرژي گرفت و از شير مادر محروم شد و مادرش از شير دادن محروم شد. آلرژي رو جدي بگيريد ممكنه يك دفعه اينطوري شديد بشه از كنترل خارج بشه. الكي چيزاي مختلف رو امتحان نكنيد. اگه رژيم براتون سخته به بچه شير ضدآلرژي بديد.
سمانه مامان کیمیا
29 آذر 90 14:00
ين هم داستان غم نامه ...ما و الرژي شايان به دنيا اومد به خاطر زرديش دو روز بستر ي بود دوباره بعد از مرخص شدن به خاطر عفونت 8روز مجدد بستري شد و اين شد كه يعد از مرخص شدن هم مرتب مريض مي شد و دكترش هم مي گفت به خاطر عفونتش ضعيف شده و زمان مي بره خوب بشه و بهش داروي گياهي براي سرفه اش مي داد و بعد از خوردن اون دارو مرتب بالا مي آورد و همه مي گفتن طبيعيه زياد شير مي خوره اين طوري مي شه !!!4 ماهه كه شد يه بار خون تو مدفوعش ديدم و چون تكرار نشد اهميت ندادم ..دوباره تو 4ماه و نيم تكرار شد دو روز پشت سرهم و و كل بدنش ريخت بيرون و همه مي گفتن به خاطر بزرگ شدنش اين طوري مي شه . بردمش دكتر و گفت به پروتئين گاوي حساسه و شير خشك سويا و پرهيز از لبنيات رو بهم داد و من فكر مي كردم لبنيات فقط شير و ماست و پنيره و شامل كيك و اينا نمي شه بعد از يه مدت پرهيز چون شايان ديگه خون دفع نكرد پرهيز رو گذاشتم كنار و شير خشك هومانا بهش مي دادم ..تو اين مدت به شدت شايان به صورتش چنگ مي زد و ران پاهاش شروع شد به زبر شدن و دكتر هم مي گفت فقط با وازلين مرطوبش كن ..شايان 6 ماهه بود كه من كله پاچه گاوي خوردم و چقدر احمق بودم كه از ابش به شايان هم دادم و استفراغهاي وحشتناك شايان شروع شد و تا شيرم رو مي خوردم بالا مي اورد كلي دكتر برديم و هركسي يه چيزي مي گفت و در اخر مجبور به زدن امپول شديم و سه روز كشيد تا اثر كله پاچه از بدنمون رفت تا شايان خوب شد و باز من چقدر احمق بودم كه نمي فهميدم اينها به خاطر چيه ... تاسوا عاشواي سال 1389 بود كه بدترين روزهاي عمرم بود ...شروع كرديم هر چي تو خيابونها پخش كردن خورديم و به شايان هم داديم از غذاي نذري تا شير پاستوريزه كه استفراغهاي وحشتناك شايان و گريه هاي تمام نشدنيش شروع شد يعني كل سه شب و سه روز فقط شايان گريه مي كرد و جيغ مي زد تا چيزي مي گذاشت دهانش استفراغ جهشي و زياد مي كرد ..پيش 4 تا دكتر برديم هركسي يه سري دارو مي داد و مي گفت ويروسيه دو تا امپول زديم . يه دكتر سرشناس گفت پپسي بديد تا اسهال بشه و مواد محرك از بدنش بيرون برن پپسي داديم و علاوه بر استفراغ اسهال هم شروع شد ...پودر OR بهش دادن كه مثل زهره بچم فقط به ليوان اب اشاره مي كرد و اون پودر بدمزه رو با ولع تمام مي خورد بعد از سه روز رفتيم بيمارستان و گفتن بايد بستري بشه ولي چون بيمارستان تخت خالي نداشت يه سرم بهش دادن و به زور ما دست شايان رو نگه داشتيم تا رگش رو پيدا كنن سه چهار جاش رو سرنگ زدن ولي رگش پيدا نمي شد فشارم افتاده بود و لي قدرتي داشتم تا دستش رو نگه دارم تا بهش سرم بزنن كلي جيغ زد و تا سرمش اثر كنه و به خواب رفت و صبح كه بلند شد خوب شده بود و استفراغ نمي كرد و با دستهاي كوچولوش شروع كرد به چهار دست و پا رفتن ولي مرتب به خاطر ضعيف شدنش مي خورد زمين و خدا دوباره شايان رو به ما هديه كرد .... گذشت و من پرهيز لبنيات كردم ولي نه سفت سخت ..ران ها و لپهاي شايان پر شد از دونه .. به توصيه يكي از دوستانم رفتم پيش تنها دكتر الرژي اينجا و تا دونه ها رو ديد بهمون پرهيز داد و گفت حتي گندم هم به شايان نديم و تازه با اين كلوپ آشنا شدم و تصميم به رژيم سخت گرفتم هيچ چي نمي خوردم و غذامون مرغ و كاهو و خيار و سيب و برنج و روغن مايع و اينچيزهاي مجاز بود ولي هفته يه بار تخم مرغ مي خوردم و دونه ها خوب نمي شدن وقتي بابچه هاي اينجا در ميان گذاشتم گفتن داري منبع الرژي رو مي خوري اين شدكه اون رو قطع كردم و دونه ها شروع شدن به خوب شدن ..عيد سال 90خيلي سخت بود چون هم تولد شايان بود هم كه ما تازه رژيم رو شروع كرده بوديم و كلي گريه مي كردم خيلي سخته آدم همه چي همه جا باشه ولي نتونه خودش و پسرش بخوره ولي حس مادري قويتر از اين حرفهاست و رژيم رو نشكستيم ...ارديبهشت سال 90 شايان رو بردين تهران بيمارستان دي و تست خون داديم كلي اذيت شديم و ولي علي رغم اون همه سختي جواب ازمايش اصلا بهمون كمكي نكرد وخودمون با ازمون و خطا پيش رفتيم ..الان شايان 21 ماهشه و مي تونه پنير گوسفندي .ماست گوسفندي . گوجه و رب . پرتغال و نارنگي . حبوبات . گوشت گوسفندي . سبزي و خيلي چيزهاي ديگه رو بخوره و چيزهايي كه نمي تونه تخم مرغ . لبنيات . افزودنيها وموز كه اميدوارم به زودي اونها رو هم بتونه بخوره شيرخشكهايي كه مصرف مي كرديم اول هومانا كه بهش نمي ساخت بعد ببلاك اچ اي كه بهش نساخت بعد بيوميل سوي كه كهير زد بعد نوتراميژن كه نخورد و اخر ايزوميل كه داره مي خوره و الان كمياب شده .........